اندر احوالات شیخ پوریا

شرحی بر اوقات و افعال شیخ پوریا سامورایی!

اندر احوالات شیخ پوریا

شرحی بر اوقات و افعال شیخ پوریا سامورایی!

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین

 

گل عذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس

من و همصحبتی اهل ریا دورم باد
از گرانان جهان رطل گران ما را بس

قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند
ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس

نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

از در خویش خدا را به بهشتم مفرست
که سر کوی تو از کون و مکان ما را بس

حافظ از مشرب قسمت گله ناانصافیست
طبع چون آب و غزل‌های روان ما را بس

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین مرادی جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:39 ق.ظ http://www.dardestaan.blogfa.com

اول اینکه "گلعذار" درسته
دوما میبینم که تو هم زدی توو کار عکس گذاشتن!!!
سوما خیلی این شعره باحاله... ایول!

حاجی عذار بود
فکر کردم غلط نوشتم!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد